
این روزها همهمان دلمان میخواهد بچههایمان باهوش، خوشصحبت و خلاق باشند. اما با اینهمه سرگرمی دیجیتال، چطور میتوانیم عادت کتابخواندن را در آنها جا بیندازیم؟
قبل از اینکه به فکر عادت کتابخواندن آنها باشیم، مهم است که خودمان رابطهمان با کتاب را بفهمیم. کتاب تنها یک وسیلهی آموزش نیست؛ یک تجربهی زندگیست. وقتی بزرگسالان میخوانند، کنجکاوی، دقت و تخیل آنها تحریک میشود و این اثر، ناخودآگاه به کودکان منتقل میشود.
تحقیقات علمی نشان دادهاند کودکانی که والدینی دارند که خودشان مطالعه میکنند، نهتنها علاقهی بیشتری به کتاب پیدا میکنند، بلکه مهارتهای زبانی، تفکر انتقادی و توانایی بیان احساساتشان بهتر رشد میکند. این یعنی کتابخواندن یک اجبار نیست؛ یک حضور واقعی در زندگی کودک است که با تجربه و رفتار والد شکل میگیرد، نه با دستور و قاعده.
تاثیر مستقیم کتاب کودک بر رشد ذهنی
توسعهی درک ذهنی در کودکان الگوی منظمی دارد. پژوهشها نشان دادهاند که کودکان از حدود دو سالگی شروع به اشاره به حالات درونی خود و دیگران میکنند. در ابتدا تمرکز آنها بر خواستههاست و سپس بهتدریج به احساسات و شناختها نیز میپردازند. در حدود سهسالگی، کودکان علاوه بر خواستهها، به باورها نیز اشاره میکنند، و در چهارسالگی، باورها و افکار بخش مهمی از درک آنها از رفتار انسان میشوند.
در پنج سال نخست زندگی، کودک از درکی ابتدایی از خواستههای خود به فهمی پیچیدهتر از ذهن میرسد — فهمی که شامل آگاهی از این است که رفتار انسانها ناشی از حالات ذهنی مانند احساسات، افکار و باورهاست، و این حالات در افراد مختلف متفاوتاند. کودکانی که در این زمینه پیشرفتهترند، معمولاً در کنترل رفتار خود و تعامل اجتماعی موفقترند. والدین با تفسیر و گفتوگو دربارهی حالات ذهنی، نقش مهمی در رشد این درک دارند.
پژوهشها نشان دادهاند که گفتوگوی والدین دربارهی حالات ذهنی، پیشبینیکنندهی رشد همین مهارت در کودکان است. برای نمونه، مطالعات طولی نشان دادهاند که مادران در آغاز بیشتر از خواستهها و احساسات سخن میگویند و با افزایش سن کودک، گفتار آنها به سمت مفاهیم شناختی مانند «فکر کردن» و «دانستن» تغییر میکند.
تفاوت در چگونگی صحبت والدین دربارهی ذهن، منجر به تفاوت در رشد شناخت اجتماعی کودکان میشود. همچنین، نوع و میزان این گفتار در فرهنگهای مختلف متفاوت است. برای نمونه، در برخی فرهنگها، احساسات و همدلی بیشتر مورد تأکید است، در حالی که در فرهنگهای دیگر، شناخت و باورها اهمیت بیشتری دارند. پژوهشهای تطبیقی میان کشورها و زبانهای مختلف نشان دادهاند که هرچند توالی رشد ذهنی در کودکان جهان مشابه است، اما فراوانی اشاره به حالات ذهنی متفاوت است.
بنابراین، هرچند سیر رشد درک ذهنی در کودکان الگوی ثابتی دارد، فرهنگ میتواند بر نوع و میزان گفتوگو دربارهی ذهن تأثیر بگذارد و از این طریق، مسیر رشد شناخت اجتماعی و هیجانی کودکان را شکل دهد. پژوهشهای اخیر نشان دادهاند کودکانی که بهطور منظم برایشان کتاب خوانده میشود و بعدها نیز خودشان از خواندن لذت میبرند، در سنجشهای سلامت روان امتیاز بالاتری نسبت به کودکانی دارند که تجربهی مثبت کتابخوانی ندارند.
این کودکان خودآگاهی، اعتمادبهنفس و توانایی تنظیم هیجان بیشتری دارند. پژوهشگران استرالیایی دریافتهاند که کتابخوانی با کودکانی که مورد بیتوجهی یا بدرفتاری قرار گرفتهاند، تابآوری عاطفی آنها را سه برابر افزایش میدهد.
تقویت مهارتهای ارتباطی و اجتماعی
خواندن برای نوزادان و خردسالان به رشد بخشهایی از مغز که مسئول پردازش زبان هستند کمک میکند. این کار موجب تقویت رشد شناختی، افزایش قدرت استدلال، پردازش اطلاعات، یادگیری زبان و حافظه میشود. همچنین، دایرهی واژگان کودک را گسترش میدهد و به او کمک میکند احساسات و افکارش را با وضوح بیشتری بیان کند. با افزایش دانش و توانایی بیان، اعتمادبهنفس کودک نیز رشد میکند.
کتابخوانی کودکان را با واژهها و عبارتهایی تازه آشنا میکند که شاید در مکالمات روزمره نشنیده باشند. وقتی هر روز برای کودک کتاب میخوانید، واژگان او بهصورت چشمگیری افزایش مییابد. کتابها همچنین دریچهای به ایدهها و دیدگاههای جدید باز میکنند و به کودک کمک میکنند جهان و جایگاه خود را در آن بهتر درک کند. این فرایند موجب رشد شخصیت، تقویت صدای درونی و توانایی بیان فردی کودک میشود.
خواندن کتابهای گوناگون با موضوعات متنوع، کودک را آماده میکند تا با افراد مختلف و علایق متفاوت ارتباط برقرار کند. او یاد میگیرد چگونه با دیگران گفتوگو کند، حتی اگر موضوع بحث برای هر دو جدید باشد.
زبان کتابها نیز با زبان روزمره تفاوت دارد. در کتابها از ساختارهای دستوری دقیقتر و توصیفهای غنیتری استفاده میشود؛ شنیدن این نوع زبان، دقت زبانی و قدرت بیان کودک را افزایش میدهد. در عین حال، مهارت شنیدن فعال در کودکان تقویت میشود. آنها یاد میگیرند سؤال بپرسند، پاسخ دهند و از گفتوگوها لذت ببرند.
کتاب؛ پلی برای شناخت دنیای بیرون
کودک از خلال واژهها و تصویرها یاد میگیرد از محدودهی تجربهی شخصیاش فراتر برود؛ با انسانهایی از فرهنگها و موقعیتهای متفاوت آشنا شود، احساسات تازه را تجربه کند و در عین حال، خود را در آیینهی شخصیتهای داستانی بازشناسد. کتاب، تجربهی زیستن در جهانهای موازی را ممکن میکند؛ جایی که کودک میتواند بدون ترس، سؤال بپرسد، اشتباه کند، کشف کند و دوباره آغاز کند.
پژوهشها نشان میدهد که کتابهای متناسب با سن و درک کودک، نهتنها مهارت زبانی و شناختی او را تقویت میکنند، بلکه پایهای برای رشد هیجانی و اجتماعی او میسازند(Nikolajeva, 2014). خواندن، کودک را از دریافت صرف اطلاعات فراتر میبرد و به او یاد میدهد میان واقعیت و خیال، میان خود و دیگری، و میان احساس و اندیشه تمایز بگذارد. همانطور که گانئا و همکارانش (2021) اشاره میکنند، تصویرگری و روایت در کتابهای کودکانه، پلی میان تجربهی حسی و فهم انتزاعی ایجاد میکند؛ جایی که کودک، جهان را با چشمان خود میسازد.
انتخاب کتاب مناسب سن و روحیه کودک
انتخاب کتابهای متناسب با سن کودکان یکی از مهمترین گامها در پرورش عادت مطالعه در آنهاست. کتابها فقط وسیلهای برای سرگرمی نیستند؛ بلکه ذهن کودکان را شکل میدهند، دایرهی واژگانشان را گسترش میدهند و حس کنجکاوی را در وجودشان بیدار میکنند. با این حال، تشخیص اینکه چه کتابی برای چه سنی مناسب است، کار آسانی نیست. در میان هزاران عنوان کتاب موجود، از کجا باید فهمید کدام داستانها یا موضوعها با سن و سطح درک فرزندتان سازگارتر است؟
هر کودک دنیای درونی خاصی دارد؛ برخی خیالپرداز و ماجراجو هستند و از داستانهای فانتزی لذت میبرند، بعضی کنجکاو و منطقیاند و کتابهای علمی یا اطلاعاتی را ترجیح میدهند. کودکان حساس و درونگرا با داستانهای آرام و احساسی ارتباط بیشتری برقرار میکنند، در حالی که کودکان پرانرژی به دنبال ماجرا و هیجاناند. وقتی کتاب با روحیه و نیاز کودک هماهنگ باشد، خواندن برایش تجربهای لذتبخش و رشددهنده میشود، نه تکلیف و اجبار.
کتاب، دریچهای است به دنیایی تازه؛ اما همهی کتابها برای همهی سنها مناسب نیستند. انتخاب درست کتاب متناسب با سن و روحیهی کودک، از چند جهت اهمیت دارد:
- کتابهایی که متناسب با سن کودک انتخاب میشوند، بهتر میتوانند علاقهی او را برانگیزند و او را تا پایان داستان همراه نگه دارند. وقتی سطح دشواری کتاب با توانایی خواندن کودک هماهنگ باشد، او احساس موفقیت میکند، نه ناکامی در مواجهه با کلمات سخت و مفاهیم پیچیده.
- برخی موضوعها برای کودکان خردسال مناسب نیستند و از سوی دیگر، کودکان بزرگتر نیاز به محتوایی دارند که کمی عمیقتر و چالشبرانگیزتر باشد.
برای دسترسی به مجموعهای متنوع از کتابهای مناسب سنین مختلف و روحیات گوناگون کودکان، میتوانید از فروشگاه اینترنتی کودک و نوجوان نردبان دیدن کنید.
کتابخوانی؛ فرصتی برای با هم بودن
لازم به یادآوری نیست که کتاب علاوه بر وجوه مختلف مطرح شده بهانهایست برای نشستن کنار هم، برای وقتهایی که پدر یا مادر و کودک در دنیای یک داستان گم میشوند. یکی میخواند، یکی گوش میدهد و وسط روایت، حرفها آرام آرام شروع میشوند. کودک میپرسد، پاسخ میگیرد و ناگهان گفتوگو گسترش پیدا میکند.
در همین لحظههاست که گفتوگوهای واقعی شکل میگیرند — صحبتهایی که شاید با هیچ برنامهریزی و آموزشی به وجود نیایند. کتاب بهانهای میشود برای شنیدن، برای خندیدن، برای یاد گرفتنِ همدیگر. عمل سادهی کتابخوانی با کودک، خود نوعی تجربهی پیوند و ارتباط عاطفی است – تجربهای شامل نزدیکی فیزیکی، توجه کامل، آرامش نسبی، و بهاشتراکگذاری احساسات و افکار. همین فرایند ساده تأثیری عمیق بر سلامت روانی و عاطفی کودکان دارد.
ثبت ديدگاه